خاطراتی از ایام نوروز
ایام نوروز ما دوشب متفاوت 2گروه متفاوت مهمان داشتیم بابایی یه سفر 4 روزه به تبریز داشت ومهمترین کاری که توی تعطیلات توانجام دادی گفتن جیشت بود که خیلی راحت طی سه روز به اتمام رسید نا گفته نمونه که نبود بابایی هم بی تاثیر نبود خلاصه تا امروز 35 روز که محیا تمیزه حتی شب هم بخاطر دستشویی از خواب بیدار مییشه این تصاویر مربوط به روزهایی که محیا خانم دیگه با مای بیبی خداحافظی کرده ...
نویسنده :
مادر محیا
20:31
عید 94
امسال عید سومین عیدی هست که خانواده ما 4 نفره شده وبه اتفاق پسر گلم آقا مسعود ودختر نازم محیا خانم ما به استقبال سال جدید رفتیم چون سال تحویل ساعت 2 شب بود تو وداداشی خواب بودین به همین خاطر ما عکس 4 نفره از سفره هفت سین نداریم ایام عید چند مهمونی هم داشتیم یه شب خانواده دایی قربان که بابا بزرگ غزل هم میشه به اتفاق غزلشون وعزیز وبابا بزرگ خونه ما بودن شب خوبی بود شب دیگه هم دایی محمد رضا که بابایی زندایی سمیرا هم میشه بودن که اون شب مهمونها مون بیشتر بودن دایی ابوطالب زندایی سحر دایی عبدالمطلب زندایی سمیرا *خاله جون دایی هاشم وعزیزو بابا بزرگ همون شب بعد از رفتن مهمون ها بابایی رفت تبریز ...
نویسنده :
مادر محیا
12:52
روزز های پایانی اسفند ماه
محیا جونم آخرین روزهای دوره خانوادگی رفتیم خونه محمد طاها جون خیلی خوش گذشت ((سنا،وغزل ))هم بودن کلی باهم بازی کردین .توی این دوره ها به شما بچه ها هم خیلی خوش می گذره ...
نویسنده :
مادر محیا
12:19